درباره سیاست اجتماعی
داکترآرین داکترآرین

پیوسته به گذشته

در مباحث گذشته واژه "اجتماعی" و "اندیشه اجتماعی" را مورد بررسی قرار دادیم، اکنون میبینیم که "سیستم اجتماعی" چیست ؟ برای اینکه پاسخی بهتربه این پرسشی مهم وجدی بدهیم باید بدانیم که ترکیب ساختاراجتماعی جامعه افغانی چگونه است وبسیارمختصر واژه "سیستم" را ببرسی بگیریم .

جامعه افغانستان بطور عمده دارای بافت طبقاتی فیودالی با لایه های بوژوازی و بوژوازی کوچک با سطح فرهنگ افغانی – سنتی و اسلامی همراه با آمیزه های از فرهنگ های تقلیدی آخوندی و وهابی است و با ترکیب اقوام، قبایل، و ملیتهای مختلف یک " کل سیستم" یا سیستم دارای کلیت را تشکیل داده اند، که این سیستم سخت متضاد، ناهمگون، بیشکل، ناپایدار و در حالت نوسان و گذار میباشد.

چگونگی ساختار اشیاه و پدیده ها و خصوصیات اجزا و عناصری که از آن تشکیل گردیده و رابطه و پیوند این عناصر باهم همواره مورد توجه و جستجوی دانشمندان قرار گرفته است اولین اندیشمندانی که در مورد سیستم تحقیق و اظهار نظر نموده اند در یونان قدیم افلاطون و ارسطو است١ همچنان متفکرین معروف اروپائی اسپینوزا، لمبیرگ، شلینگ، کانت، هیگل، مارکس، انگلس و ... جهان ماحول را بمثابه منظره بزرگترین تنوع حوادث و پیوند های باهم شبیه و متضاد و دارای ارتباط باهم دیگر در سیستم های فرعی و بغرنج دیده اند۲، کانت پیوند علوم و نقش اساسی " کل" را در سیستم به روشنی مطرح میسازد٣، شلینگ و هیگل اهمیت تفکر دیالیکتیکی را در سیستمی بودن آن دانسته اند۴ و انگلس خاطر نشان ساخت "هنگامیکه ما طبیعت یا تاریخ بشر را مطالعه میکنیم در مقابل ما منظره ای از لایتناهی ارتباطات بهم پیوسته و متقابلا موثر ظاهر میگردد که بین اشیا و پدیده های جهان واقعی برقرار است"۵.   

در مورد واژه "سیستم" و "سیستم اجتماعی" برخوردها، تعریف ها و نظریات گوناگون وجود دارد، جهت پیدا نمودن تصور بهتر از "سیستم اجتماعی" ضرور است تا بدانیم که "سیستم " چه است دانشمند شوروی تیختین مینویسد: "سیستم جمع اجزا و عناصر بهم پیوسته و بهم مرتبط است" او به این نظر است که شکل و مضمون این پیوندها و ارتباطات میان اجزا و عناصر دارای اهمیت فراوان میباشد٦ دانشمندان دیگر مانند چوماچنکه، کافچینکه و کورنیف مینویسند: "پراهمیت ترین خصوصیت سیستم در کل بودن آن است"٧ دانشمندان علوم فلسفه از" کل بی نظم" و" کل منظوم" سخن زده اند، " کل" از اجزای خویش تشکیل میگردد و جدا از یکدیگر نمیتواند باشد، افاناسیف در کتاب ماتریالیزم دیالیکتیک صفحه ۲١١ مینویسد: "سیستم عبارت است از مجموعه بهم پیوسته از عناصر و اجزا که دارای ارتباط ضرور داخلی بوده و یک کل واحد را نسبت به محیط پیرامون، نسبت به شرایط مجاور و نسبت به سایر سیستم ها تشکیل میدهد"٨ هرسیستمی که تشکیل میگردد خودش با موجودیت خود در محیط معین بحیث عنصر سیستم دیگر میباشد، اجزای سیستم بالای " کل" و " کل" بالای اجزا تاثیر گذار است که در این رابطه ای کل و جز " کل عامل تعین کننده است".٩

به اساس آنچه که گفته شد میتوان در مورد سیستم اجتماعی این طور اظهار نظر کرد: همانطوریکه "سیستم" وحدت  مضمون (اجزا و عناصر) شکل (ساختار و مناسبات میان عناصر) آن است١٠ به همین ترتیب "سیستم اجتماعی" نیز وحدت  مضمون اجتماعی (عناصر اجتماعی) وشکل اجتماعی (ساختار اجتماعی و مناسبات اجتماعی) است و بخاطر توضیح بهتر سیستم اجتماعی افغانستان ضرور است تا واضح سازیم که: ١ – موضوع، ۲ - گردانندگان سیستم اجتماعی دارای کدام خصوصیات ومتشکل از کدام عناصر و اجزا است.

١ - موضوع سیستم اجتماعی شامل دو بخش است، بخش اول - انعکاس دهنده رابطه اجتماعی شخص با جامعه میباشد یعنی سهم ارزنده انسان در جامعه یا آنچه که انسان به جامعه میدهد، بخش دوم - معکوس بخش اول است یعنی از اجتماع به انسان یا اینکه جامعه در برابر نحوه مشارکت انسان در فعالیت های اجتماعی و کار او برای وی  چه میدهد یا به بیان دیگر در این جا سخن از تامینات اجتماعی، خدمات و رفاه اجتماعی است که جامعه چطور در خدمت انسان قرار میدهد.

۲ – گردانندگان سیستم اجتماعی عبارت از طبقات اصلی، گروپها و اقشار مختلف است که "بنابر خصوصیت، کمیت، کیفیت و نوع کار و مصروفیت هر کدام دارای جایگاهی مختلف و ازهم متفاوت در جامعه اند"١١  به این اساس گفته میتوانیم که گردانندگان اصلی "سیستم اجتماعی" افغانستان عبارت اند از فیودالان، دهقانان، بوژوازی، کارگران، خورده بوژوازی، پیشه وران، روشنفکران، روحانیون وطنپرست، زنان، جوانان، ملیتها، اقوام و قبایل، کوچی ها، خانواده و شخصیت میباشد – یعنی سیستم اجتماعی افغانستان متشکل از طبقات و اقشار و گروهای مختلف جامعه شامل کارگران فکری و جسمی شهرو ده وآنانیکه با مالکیت شان بر وسایل تولید وامکانات مادی خویش درپروسه تولید سهیم اند، است، که در یک رابطه و پیوند دایمی و مناسبات اجتماعی ازهم متفاوت قرار دارند و عمده ترین خصوصیت " سیستم اجتماعی" افغانستان درحاد بودن تضاد های اجزا و عناصر آن است.

اینجاست که حل عادلانه ومنصفانه بودن این مناسبات میان اجزا وعناصر سیستم اجتماعی مطرح میگردد، اکنون کشورهای که خواستارتغییرات بنیادی وعدالت درمناسبات اجتماعی اند دارای برنامه های روشن دراین راستا میباشند وهمواره می کوشند تا تضادهای که باعث برخورد طبقاتی میگردد بصورت مسالمت آمیز و بدون خشونت حل گردد تا درآینده فاجعه آفرین نشده، میهن شان ویران و خود آنها به سرنوشت زمامداران عیاش و بیخبر، ظالم و دیکتاتور دچار نشوند، زیرا در نبود عدالت اجتماعی رهبری و پیشرفت جامعه و سعادت مردم دشوار و ناممکن است و جامعه روز به روز بطرف برخورد اجتماعی نزدیک و نزدیک تر میشود.

  درجامعه افغانی درشرایط حاضرتمام امکانات فراهم است – فرزندان امریکایی و اروپایی از امنیت و سرزمین افغانها دفاع میکنند و کشورهای شان با کمک های مادی بدون حد و اندازه آماده بازسازی وآبادی افغانستان اند ، اما شوربختانه تضاد درسیستم اجتماعی افغانستان روز بروز عمیق تر شده و دولت بخاطر تحقق عدالت در مناسبات اجتماعی میان طبقات، اقشار و گروه های اجتماعی ناتوان میباشد و تا به حال نتوانسته پروگرام و برنامه بخاطر بهبود زندگی طبقات و اقشار نادار و بی چیز جامعه که بتواند تغییر بنیادی را در زندگی زحمتکشان در جهت رفاه اجتماعی اکثریت مردم بیآورد، تدوین نماید و یا هم اینکه مانند کشورهای متمدن و دارای دموکراسی به اساس " میثاق اجتماعی" منصفانه این مناسبات را رهبری و کنترول کند از همین سبب است که از یک طرف تضاد دهقانان، روشنفکران و جوانان با طبقه فیودال حاد میگردد و از جانب دیگر تضاد میان بوژوازی و فیودال هرروز جدی تر می شود، دهقانان محروم ومحکوم ازظلم فیودال به داد آمده، مردم ستمکش مسلمان تحت تاثیر وتبلیغ و فریب ستمگران مذهبی زجرمیکشند و روشنفکران و جوانان خواستار کار، تحصیل، ترقی و پیشرفت میباشند، روحانیون وطنپرست بخاطراسلام واقعی تلاش دارند، زنان طرفدار عدالت وآزادی های اجتماعی اند و بوژوازی پشتی بان جدی گسترش تکنالوژی و صنعت و زراعت و ایجاد اقتصاد نیرومند است و همواره در مخالفت با امتیازات فیودالان و گروه های تاریک اندیش مذهبی ومدافع فیودال و دخالت آنها در تمام امور دولت میباشد، طوریکه تیوری پرداز امریکائی هاری مگداف در مقاله ای تحت عنوان "بررسی تاریخی امپریالیزم" مینویسد: "یک جامعه موفق سرمایداری نیازمند یک دولت نیرومند و متمرکز است تا شرایط لازم برای تجارت بلامانع را در داخل یک بازار ملی به اندازه متناسب فراهم آورده و عوارض، تعرفه گمرکی و سایر محدودیتهای که منشای فیودالی محلی دارند لغو نمایند."١۲ واقعیت نیز همین است که در موجودیت فیودالان محلی خود سر و مقتدر و تاریک اندیشان عقب گرا و دولت ضعیف و پر از فساد، ظهور بوژوازی به مثابه طبقه حاکم غیر ممکن است.

 دراینجا باید یک موضوع را روشن بگویم که این نوشته ماهیت ایدیولوژیکی واساس برخورد طبقاتی ندارد و این موضوع را بخاطری تذکر دادم که در افغانستان یک گروه مفتخوار وتاریک اندیش که به حساب فقر فرهنگی، بیسوادی و بی خبری مردم زندگی مینمایند و زر می اندوزند و وظیفه شان فریب و دروغ سازی است - اگر" ملا" را انتقاد کردی میگویند که او" بی دین وکافر " است واگر سخن از وطنپرستی گفتی و حقوق خودرا خواستی میگویند که او" ضد دولت" است، درحالیکه ملا با دیندار ودیندار با مسلمان و مسلمان با مومن فرق دارد و ازطرف دیگر ملا تا ملا است و دولت تا دولت ما ملاهای چون "ملاعمر" داشتیم و دولتهای چون دولت پوسیده و پراز فساد شاهی محمدظاهر، جمهوری دیکتاتوری وفردی داودخان، جمهوری دموکراتیک، جمهوری بنیاد گرا و پراز وحشت مجاهدین و رژیم ترورستی طالبان که ماهیت آنها از همدیگرفرق میکند و متفاوت است به هر ترتیب برگردیم به اصل موضوع.

متکی برآنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که:

- ماهیت سیستم اجتماعی افغانستان نه تنها به نفع اکثریت مردم و زحمتکشان شهر و ده نیست، بلکه غیر عادلانه و به نفع اقلیت میباشد.

- در حالیکه گردانندگان سیستم اجتماعی افغانستان را طبقات و اقشار و گروه های اکثریت جامعه تشکیل میدهد اما خدمات اجتماعی و اندازه سهم آنان از ثروت های اجتماعی که بدست میآورند ناچیز و غیر عادلانه میباشد.

- سیستم اجتماعی افغانستان تنها از " بالا" رهبری میشود و " پائین" هیچ گونه سهم در رهبری و کنترول آن ندارد.

به این ترتیب سیستم اجتماعی افغانستان از بنیاد متفاوت از سیستم های اجتماعی عادلانه و مدنی است و در حالیکه سیستم اجتماعی فیودالی است،  دارای عناصر و اجزای بسیار قوی و رشد یابنده بوژوازی، خورده بوژوازی و روشنفکری میباشد که در تضاد با مناسبات فرسوده فیودالی قرار دارند به این اساس گفته میتوانیم که " سیستم اجتماعی" افغانستان یک سیستم بسیار بغرنج و پیچیده است و در ساختار آن اجزا و عناصر مختلف دارای خصوصیات متضاد شامل میباشد که گذار به مرحله عالیتر از مناسبات اجتماعی و ساختار اجتماعی از ویژه گی های خاص و اساسی آن است و این گذار باید با توجه به تجربه تاریخی کشورهای دارای سیستم های عادلانه ومنصفانه صورت بگیرد، زیرا زمانی از سیستم سالم اجتماعی افغانستان سخن زده میتوانیم که آزادی های دموکراتیک و حقوق مدنی و اجتماعی زحمتکشان تامین گردد و دولت به مثابه اورگان نظم اجتماعی بصورت مساویانه از منافع تمام لایه های اجتماع دفاع کند و قانون و حاکمیت آن– میان متمول و نادار، دهقان و صاحب زمین، کارگر و کارفرما، وزیر و مامور، مستعضف و مستکبر هیچ گونه فرقی قایل نباشد و ماهیت قانون اجتماعی طوری تنظیم گردد که هماهنگی و توازن منافع اجتماعی و رفاه همگانی را در این سیستم عادلانه و منصفانه تامین و تضمین نماید، در آن صورت است که اداره آگاهانه به تدریج برجبر کور روند های خود بخودی و سیستم های پراگنده پر از ظلم و پر از فساد و بی عدالتی ها غلبه میکند و " سیستم اجتماعی" در جامعه ما به یک سیستم خود گردان، خود فرمان، خود آگاه، یک پارچه و دارای ماهیت عادلانه مبدل میشود، نگارنده به نیرو و اختیار انسان که در مرکز سیستم اجتماعی قرار دارد مبتنی برشناخت قوانین اجتماعی برای ایجاد تحول آگاهانه در نسج جامعه معتقد است./

باقی دارد

 

١-ا.ف.پلیچیف،دایره المعارف فلسفی،به زبان روسی، ماسکو ١٩٨٣صفحات ٣۵، ٣٦،٣٧،٣٨

۲-در همین کتاب ص ٦۴٧

٣-در همین کتاب ص ۲۴۲ و۲۴٣

۴-درهمین کتاب ص ١٠٣ و٧٧٩

۵-ای. یورکوویتس، فلسفه ماتریالیزم دیالکتیک،ص ۲٠۵ اداره نشراتی پروگرس، مسکو١٩٨٦

٦- و. گ تیختین انعکاس سیستم ، کبرنیتیک ص ١١ لنینگراد ١٩٨۴

٧- چوماچینکه تصمیمگیری در رهبری تولید ص ١٠٧ کیف ١٩٧٨

٨- و.گ آفاناسیف ماتریالیزم دیالکتیک ص ۲١١

٩- و.گ آفاناسیف سیستم و جامعه ص۲٦ ماسکو ١٩٨٠

١٠- ا. ک. بلیخ سوسیالیزم تکامل یافته: ماهیت و قانونمندی، جلد اول ص ص ٦٠، لنینگراد١٩٨۲

١١- ا. ک. بلیخ رهبری مناسبات اقتصادی و اجتماعی ص ۴١ لینینگراد ١٩٧۲

١۲-هاری مگداف امپریالیزم (تیوری .. تاریخ- جهان سوم)ص ٧٧


May 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي